۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

حکايت نيک آهنگ و مشهدی حسين نجار

نقل است که در روزگاران قديم و در روستايي دورافتاده ، کربلايي محمد، دوست همراه و مهربان و دلسوزی داشت.از قضا اين دوست ، در دعوايي که با مشهدی حسين نجار دهکده در گرفته بود ، توانسته بود حسابی از پس نجار بيچاره بربيايد ولی در دعواهای ديگر حسابی کتک خورده بود.اين موضوع هميشه در پس زمينه ذهنش مانده بود.

روزی کربلايي محمد دعواي سختی با يک نفر می کند و حسابی کتک می خورد و لت و پار می شود و اين دوستش برای دلداری نزد او می رود.هر چه می خواهد حرفی بزند و چيزی بگويد که در راستای دلداری دادن به کربلايي محمد باشد ، چيزی به ذهنش نمی رسد و از طرفی دوست دارد که چيزی بگويد که موجب دلداری دوستش شود. خلاصه برای اينکه چيزی گفته باشد ، رو به کربلايي محمد می کند و می گويد :«می خواهی بروم مشهدی حسين نجار را کتک بزنم و لت و پار کنم؟»

حالا حکايت نيک آهنگ هم ، حکايت همان دوست دلسوز و مهربان است.عده ای آدم کش و ديوانه به جان ملت افتاده اند و ملت را لت و پار کرده اند و تجاوز کرده اند و کشته اند و می کشند و حق و حقوقشان را پايمال می کنند و ايشان در راستاي دلسوزی و برای اينکه چيزی گفته باشند ،نهايت کمکشان اين است که به ميرحسين گير بدهند.حالا يک نفر پيدا شده که تمام همت و تلاش و آبرو و سابقه و جان و خانواده و همه چيزش را در راه ملت در طبق اخلاص گذاشته است، ديگر اين گير دادنها برای چيست؟

بنده با عده اي که می گويند کار نيک آهنک مثل بازيکنان فوتبالی است که برای معروف شدن و اسم در کردن سعی می کنند که روی پای بازيکنان بزرگ تکل بروند ،( حتی اگر به قيمت از دست رفتن سلامتی آن بازيکن باشد) ، مخالفم ، ولی اينگونه تاختن ايشان به ميرحسين را مصداق همان دوست دلسوز و مهربان می دانم که خوب می داند که از پس مشهدي حسين نجار بر می آيد، ولی به طرف اصلی که دوست او را لت و پار کرده است کاری ندارد ، چون نمی داند که آيا از پس او بر می آيد و يا نه؟ ولی گير دادن به ميرحسين فعلا کاری است که هزينه چندانی ندارد و حکومتی ها، او را حلوا حلوا نيز خواهد کرد و آثارش را منتشر نيز خواهند کرد ، هر چند به اسم «کاريکاتوريست فراری» باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر