۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه

«دعوت به وحدت» ؛ تاکتيک حکومت برای گذر از روز قدس

اگر حکومت بخواهد برای برگزاری روز قدس دوباره قشون کشی کند و تهران دوباره جو حکومت نظامی به خود بگيرد ، اين خود بزرگترين اعتراف حکومت به پويايي و زنده بودن جنبش علی رغم تمام سرکوبگريها و خباثتهای حکومت در يکسال گذشته است.تازه مورد مضحکه عام و خاص در داخل و خارج نيز قرار خواهند گرفت که آخر اين چه راهپيمايي مردمی است که حکومت از ترس حضور مردم در تظاهرات ، مجبور است آرايش نظامی به خود بگيرد.

واگر هم حکومت بخواهد آرايش نظامی به خود نگيرد و رهبران معترضان نيز به صورت جدی از مردم بخواهند که در راهپيمايي شرکت کنند که معلوم است دوباره شاهد راهپيمايي ميليونی مردم خواهيم بود که اين اصلا به صلاح حکومت نيست.بنابراين به نظر می رسد دعوت به وحدت و همدلی که اين روزها از زبان ائمه جماعات و ارکان نظام شنيده می شود، تاکتيک انتخابی حکومت برای اين است که زهر رهبران معترضان گرفته شود و آنها جديتی در دعوت از مردم برای شرکت در راهپيمايي نداشته باشند.

به نظر می رسد برگزاری راهپيماييهايي که در آن نظامی ها بيشتر از مردم شرکت کننده باشند ، آنهم يکسال پس از اينکه حکومت اينهمه خباثت به خرج داده و اين همه کشته و زندانی کرده و هر روز در هر تريبونی از پشتيبانی مردمی از حکومت صحبت کرده است ، بدجور آبروی نظام را خواهد برد.

ولی تا آنجا که از شواهد و قرائن بر می آيد،حکومت ديگر تا پايان عمر خود اين آرزو را به گور خواهد برد که راهپيمايي مردمی برگزار کند که بدون حضور متراکم نظامی ها و لباس شخصی ها و گارد ويژه و گاز اشک آور و شليک هوايي و ... برای سرکوب مردم، باشد.در صورتی موفق به برگزاری راهپيمايي می شود که حضور نظاميان در خيابانها بيشتر از حضور مردم عادی باشد و در غير اينصورت ، شاهد شکل گيری راهپيمايي ميليونی بر ضد خود خواهد بود.

چرا نظام ، جنگ سخت را به جنگ نرم ترجيح می دهد؟

وقتی ا.ن. کره زمين را تهديد می کند ،گوياي اين مساله است که حکومت خود به خوبی می داند که در کره زمين متحدی ندارد و يکه و تنها شده است و اگر برای خود متحدی داشت ، لااقل او را مستثنی می کرد و همه را تهديد نمی کرد.از طرف ديگر ، حکومت پس از انتخابات 88 و آن کودتای انتخاباتی ، پشتوانه مردمی و داخلی خود را نيز از دست داده است.بنابراين خود حکومتيان ، بهتر از هر کسی ،آفتاب خود را بر لب بام می بينند.

آنها اکنون با تمام سانسور و خفقانی که در کشور ايجاد کرده اند ، ولی همچنان خود را در بخشهايي آسيب پذير می دانند.

1)دانشگاه

2)اينترنت و شبکه های اجتماعی مجازی با وجود فيلترينگ شديد

3)شبکه های ماهواره اي با وجود پارازيت باران کردن آنها

4)تحريمهای اقتصادی بين المللی

5)ناکارامدی

6)عدم مشروعيت و مقبوليت دولت و حکومت در ميان عامه مردم

تمام آسيبهايي که از موارد (1) و (2) و (3) به حکومتيان وارد می شود را آنها مصداق جنگ نرم می دانند.و در مقابله با اين جنگ نرم نيز صداوسيما و بسيج و هيئتهای و روزنامه ها و مجلات و اينترنت و سايتهای خبری و .... انواع و اقسام ابزارها را در اختيار دارند.با اين وجود به سبب ضعف در اصول و مبانی ارائه شده از طرف حکومت، از يک طرف و ناکارامدی در بکارگيری ابزار رسانه ای ، باعث شده است که آنها با وجود اين همه ابزار ، عملا در اين جنگ به اصطلاح نرم ، حريفانی از پيش باخته باشند.آنها خود به خوبی می دانند که نه چيزی برای ارائه کردن دارند و نه توان و استعداد اين را دارند که از اين همه ابزار رسانه ای خود برای ارائه حداقل داشته های تئوريک خود استفاده کنند.بنابراين آنها ترجيح می دهند اگر قرار است در مقابل تهديدات از خود دفاع کنند ، ميدان بازی را به جنگ سخت ببرند.از عمده دلايل آن به شرح زير است:

1)حکومت نيروی انسانی برای جنگ در ميدان نرم را ندارد.اکثر دانشجويان و دانشگاهيان و جوانان تحصيلکرده و يا انسانهايي که می توانند به عنوان سربازان نرم باشند ، طرفدار حکومت نيستند.با وجود اينکه حکومت همه امکانات سخت افزاری از قبيل : صداوسيما ، روزنامه ها ، مجلات و اينترنت بدون فيلتر و .... را در اختيار دارد ، ولی به سبب نبود افرادی که بتوانند از اين همه امکانات استفاده کنند ، در اين ميدان ،حکومت حريفی از پيش باخته است.

2)بازی در ميدان جنگ سخت ، به حکومت اين امکان را می دهد که بتواند مخالفان داخلی خود را قلع و قمع کرده و بساط آنها را از ميان برچيند.

3)بازی در ميدان جنگ سخت به حکومت امکان می دهد که بتواند در ميان طيف هواداران خود ، اتحاد ايجاد کرده و از پراکنده شدن آنها جلوگيری کند.

4)حکومت فکر می کند که به لحاظ دو جنگ افغانستان و عراق ، نيروهای نظامی دنيا فرسوده شده و در مواجهه با افکار عمومی در حالت تدافعی قرار گرفته اند و شروع جنگی جديد برای دنيا ، هزينه هايي بسياری دارد ، بنابراين با محاسبات خود فکر می کنند که بتوانند با برهم زدن امنيت خاورميانه به عنوان منبع انرژی دنيا ، امنيت جهانی را مختل کنند و ابتکار عمل را در جنگ احتمالی در دست داشته باشند.

5)مواردی که به عنوان محلهای آسيب پذيری کودتاچيان از حيث جنگ نرم ، برشمرده شد ، با آغاز جنگ سخت ، براحتی امکان برچيده شدن تمام آنها وجود دارد.دانشگاه را به کل تعطيل می کنند.اينترنت را کلا قطع می کنند.تا جاييکه می شود بر روی شبکه های ماهواره ای پارازيت می اندازند و با حمله به خانه های مردم ، هر کی را که آنتن ماهواره دارد ، مجازات می کنند.يعنی با آغاز جنگ سخت ، حکومت امکان مي يابد که ميدانهاي جنگ نرم را از بين ببرد.

6)کسانی که امروزه به عنوان فرماندهان سپاه علمدار و جلودار حکومت شده اند ، کم و بيش سابقه جنگ سخت را دارند ، ولی از ميدان نرم چيزی نمی دانند و از آنجا که هميشه انسان به آن چيزی که فکر می کند بيشتر مسلط است ، متمايل تر است ، بنابراين در مشاورتهايي که به سران نظام می دهند ، آنها را به جنگ سخت نيز متمايل می کنند.

7)وجود جنگ سخت ، باعث می شود که حکومت بتواند تمام عواقب و پيامدهای تحريمهای اقتصادی را به مردم بقبولاند.در حاليکه اگر جنگی نباشد ، نارضايتی های مردمی از پيامد تحريمها ، خواه ناخواه يقه حکومت را خواهد گرفت.

8)ناکارامدی حکومت ، با وجود جنگ سخت ، پوشيده خواهد شد.ديگر کسی در حال جنگ به ناکارامدی های حکومت فکر نخواهد کرد.

9)حکومت هميشه حقانيت خود را از راه وجود دشمنان قوی اثبات کرده است.با وجود جنگی سخت ، براحتی می تواند همچنان بر طبل مشروعيت خود کوفته و مشروعيت زدايي از حکومت را با شيپور جنگ بی اثر کند.

البته دلايل ديگری برای ترجيح دادن جنگ سخت به جنگ نرم ، برای حکومت وجود دارد که در اين نوشته به آنها پرداخته نشده است،ولی در کل می توان گفت حکومتی که در جنگ نرم ، شانسی برای خود قائل نيست ، ترجيح می دهد که شانس اندک خود را در جنگ سخت امتحان کند.

۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

همان منطقی که به جنتی اجازه می دهد برای حفظ نظام،دروغ 51 ميليارد دلاری بگويد به آجرلو هم،اجازه می دهد که کريمی را اخراج کند.

جنتی برای حفظ نظام دروغ 51 ميلياردی دلاری می گويد و آجرلو برای حفظ نظام و پاسداری از انقلاب کريمی را اخراج می می کند، ولی به قول فرمايش متين! معظم له :اينها مثل سگ دروغ می گويند.جنتی دروغ می گويد چون اگر مدرکی داشت، ارائه می کرد.چگونه است که جماعت کودتاچی ، يک فيلم چند ثانيه ای در اوين را که اصلا معلوم نيست که صدا و تصوير متعلق به هم هستند و ابتدا و انتهای کلام چيست به عنوان سند ، ارائه می کنند و از آن ذوق مرگ می شوند ، ولی سندی به اين مهمی در دست دارند و ارائه نمی کنند؟به خدا اگر اينها حتی سند 100 هزار تومانی دريافت پول سران جنبش سبز، از آمريکا را در دست داشتند، تا الان تمام کائنات را مطلع کرده بودند چه رسد به سند 51 ميليارد دلار.

پس وقتی سردار پلشتی چون آجرلو، برای برکناری کريمی به دروغگويي و مايه گذاشتن از دين و ارزشها روی می آورد، نبايد خيلی تعجب کرد ، چون از قديم گفته اند :پيش نماز که .... پس نماز حتما ....

اما در باب همين افاضات اين سردار پلشت در رابطه با حفظ ارزشها و انقلاب چند نکته مطرح است:

1)نکته ای که به کرات همه به آن اشاره کرده اند و آن اينکه مگر در همين ارزشها که ايشان خود را پاسدار آنها می داند، حفظ آبروی افراد از از مهمترين و سفارش شده ترين اقلام اين ارزشها نيست؟

2)ايشان، در تيمی مديرعامل هستند که بيشتر بازيکنان اين تيم ، رقمی بالاتر از سقف فدراسيون ديافت می کنند و همه خوب می دانيم که اين پرداختهای نجومی ، چقدر با عدالت و انصاف در جامعه تطابق دارد و تازه باشگاهی مثل استيل آذين ، چگونه با بالا بردن اين قيمتها، در اين نابسامانی سهيم است.چگونه است که اين سردار پلشت ، در وقت بستن قراردادهای نجومی با بازيکنان ، به فکر حفظ ارزشها و پاسداری از انقلاب نمی افتد ولی اکنون برای حفظ ارزشها سينه چاک می دهد؟

3)اين سردار پلشت ادعا می کند که سالها در فوتبال بوده است.چگونه نمی داند که ورود اعتقادات و دين در فوتبال ، از نظر فيفا غير قانونی است؟اين غير از اين است که اين سردار بی مقدار ، برای پيش بردن اهداف خود ، پشت دين و اعتقادات سنگر گرفته است و بجای اينکه حافظ دين و ارزشها باشد ، دين و ارزشها را به حفاظت از خود گماشته است؟چون اگر اينگونه نبود ، کاری خلاف مقررات بين المللی انجام نمي داد و انجام آنرا به گردن دين و ارزشها می انداخت.چه بسا ممکن بود خود را قربانی کند که دين و ارزشها در مقابل قوانين و مقررات بين المللی قرار نگيرد.

اين چه نظام و ارزشهايي است ،که برای حفظ آن ، اشخاصی مثل جنتی و آجرلو به ميدان مي آيند و مي خواهند با دروغ و تهمت ، بی آبرو کردن افراد، آنرا حفظ کنند و از آن پاسداری کنند؟

۱۳۸۹ مرداد ۲۵, دوشنبه

تمام بيانات معظم له در مورد زندان ابوغريب برگرفته از سايت شخصيشان// اين نظرات همه قبل از اتفاقات کهريزک و کوی دانشگاه در سال 88 است.

در ديدار دانشجويان دانشگاه‏هاى استان يزد

13/10/1386

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3416&q=

يكى از اين هوچيگرى‏ها همين مسئله‏ى حقوق بشر است. حالا كسانى اين حرفها را ميزنند كه گوانتاناموى آنها عرق شرم بر پيشانى هر انسان باشرفى جارى ميكند؛ امضاى دستور شكنجه از سوى رئيس جمهورشان، انسان را در مقابل حقيقت دچار شرمسارى ميكند؛ اسناد گوانتانامو را، اسناد بازجوئى‏ها را به دستور مقامات بالايشان آتش ميزنند و ميسوزانند؛ آدمهائى كه اينقدر نسبت به حقوق بشر بى‏اعتناء هستند؛ آدمهائى كه ملتها را تحقير ميكنند. اگر امروز شما برويد با ملت عراق صحبت كنيد، اولين چيزى كه ميگويند، اين است كه به ما بى‏احترامى ميكنند، ما را تحقير ميكنند. اولين چيز، بيكارى و گرسنگى نيست. جوان عرب يك نخوتى دارد، يك غرورى دارد؛ اين را مى‏آيند جلوى زنش دستبند ميزنند، او را دمر ميخوابانند، با چكمه بر پشت او ميگذارند و ميكوبند؛ او را شرمنده ميكنند. اينجور اينها نسبت به حقوق بشر بيگانه‏اند. توى زندان ابوغريب عراق آن بلاها را سر متهمين مى‏آورند كه انسان از يادآوردنش شرم ميكند. من گاهى اوقات يادم مى‏آيد، خجالت ميكشم. اينها آن‏وقت ميگويند حقوق بشر! و حالا از جمله جمهورى اسلامى را، و هر دولت مخالف خودشان را در سطح دنيا متهم ميكنند به اينكه شما نقض حقوق بشر كرديد! خب، اين مسخره نيست؟ حالا همين كار مسخره را كه يك دشمنى از بيرون ميكند، گاهى در داخل هم آدم مى‏بيند متأسفانه همان را تكرار ميكنند و بازتاب ميدهند؛ همان حرف را اينها هم ميزنند

پس از درس خارج فقه

27/2/1383

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3231&q=

ماجراى زندان «ابو غريب» - كه اخيراً معلوم شده است كه اين ماجرا مخصوص زندان ابوغريب هم نيست و در همه يا در اكثر زندانهايى كه امريكا در عراق دارد، با عراقيها همين رفتار مى‏شده است - داغ ننگى بر پيشانى امريكاييها شد؛ و اين داغ به اين آسانيها پاك نخواهد شد. آن وقت رؤساى امريكايى - رئيس‏جمهور و باند حاكم بر امريكا - مى‏گويند ما خبر نداشتيم؛ عذرخواهى‏شان اين است! مى‏گويند ما اطلاع نداشتيم؛ ما درِ شكنجه‏گاه‏هاى صدام را بسته‏ايم. مگر فرق مى‏كند كه چه كسى مردم را شكنجه كند؛ صدام يا شما؟! شكنجه، شكنجه است. شما درِ شكنجه‏گاه‏هاى صدام را نبستيد؛ شما جاى صدام را گرفته‏ايد. اين كه مى‏گويند ما خبر نداشتيم، اولاً دروغ مى‏گويند؛ چون صليب سرخ صريحاً اعلام كرد كه از مدتها قبل مسؤولان رده‏ى بالاى ارتش و مسؤولان امريكا را در جريان اين كار قرار داده است. معلوم مى‏شود كه از مدتها قبل اين كار اتفاق افتاده و حالا آشكار شده است؛ بنابراين بايد خبر به اينها رسيده باشد و اگر نرسيده، اين موضوع، خودش جرم ديگرى است. وانگهى، مگر صدام خودش به سلولها مى‏آمد و شكنجه مى‏كرد؟ صدام هم مأمورينش مى‏كردند، شما هم مأمورينتان دارند مى‏كنند

در ديدار علما و روحانيون استان همدان‏

15/4/1383

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3240&q=

امريكايى‏ها يكى از ارزشهايى كه فكر مى‏كنند يا ادعا مى‏كنند كه بايد در دنيا برايش بجنگند، حقوق بشر است؛ ملت امريكا هم اين را باور كرده است. يك وقت مسأله‏يى مثل زندان ابوغريب به‏وجود مى‏آيد و گوشه‏يى از آن برملا مى‏شود، كه آن را هم ماستمالى مى‏كنند؛ كما اين‏كه كردند و به گردنِ هم انداختند و .مسأله را تمام كردند

در ديدار طلاب و اساتيد مدرسه‏ى علميه‏ى آيةاللَّه مجتهدى

21/3/1383

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3234&q=

شما مى‏بينيد يك مرد يا يك زن، با ظاهر آراسته و با شكل كاملاً مطلوب، كه اگر كسى اين مرد را در خيابان يا اين زن را در يك فروشگاه ببيند، هيچ‏گونه احساس بدبينى‏يى نسبت به روش اخلاقى آنها ندارد؛ اما همين مرد و همين زن در زندان ابوغريب بغداد به يك گرگ درنده تبديل مى‏شوند. زير اين ظاهر انسانىِ تميز، مرتب، ادكلن زده و و كراوات و پاپيون بسته، يك سگ وحشى خوابيده است. عكسهايى كه از زندان ابوغريب منتشر شد، خواب‏رفته‏ترين لايه‏هاى اجتماعى جوامع غربى را هم تكان داد و بيدار كرد

در ديدار جمعى از دانش‏آموزان و دانشجويان در آستانه‏ى سالروز سيزده آبان

8/8/1387

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=4122&q=

حقوق بشرشان را در زندان‏هاى ابوغريب و گوانتانامو و زندان‏هاى متعدد ديگرى از اين قبيل نشان دادند

در ديدار هيأت علمى و كارشناسان جهاد دانشگاهى‏

1/4/1383

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3236&q=

امريكاى رسوا كه زندانهاى آن در سرتاسر جهان و از جمله در عراق و در افغانستان است - چند روز پيش در خبرها آمده بود كه امريكا حدود بيست زندان از قبيل زندان ابوغريب دارد - و اين مجموعه‏يى كه امروز دارند داعيه‏ى حاكميت بر دنيا را بر روى دوش خود حمل مى‏كنند و مظهر فاجعه‏آفرينى و ضديت با حقوق انسان و وحشيگرى كامل هستند، ادعا مى‏كنند كه طرفدار حقوق بشرند

‏ در سومين كنفرانس بين‏المللى قدس و حمايت از حقوق مردم فلسطين‏

25/1/1385

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3335&q=

زندانيان مظلوم در گوانتانامو و ابوغريب و ديگرِ زندان‏هاى پنهان خود را بى‏درنگ آزاد سازد

در ديدار مردم استان قم به‏ مناسبت سالروز قيام 19 دى‏

19/10/1383

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3267&q=

امروز ماجراى زندان ابوغريب، زندان گوانتاناموى امريكا، رفتار با ملتها به‏وسيله‏ى مسلحين و چكمه‏پوشان امريكايى و انگليسى، داستان هميشگى ملتهاست. ممكن است ملتها الان تظاهرى نكنند، اما اين وقايع در دلشان تأثيرات عميقى دارد و يك روز خودش را نشان خواهد داد.

‏ در ديدار مردم پاكدشت، در سالروز عيد سعيد غدير

10/11/1383

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3269&q=

امريكايى‏ها حق ندارند نام حقوق بشر را بر زبان جارى كنند. كسانى‏كه لكه‏ى ننگ كارهايى از قبيل زندان گوانتانامو و ابوغريب و بمباران مناطق مسكونى در عراق و افغانستان و جاهاى ديگر روى پيشانى آنهاست، .مظهر نقض حقوق بشر، خود آنها هستند؛ اينها وقاحت دارند كه باز هم از حقوق بشر حرف مى‏زنند

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

پيام معظم له به مناسبت اولين همايش بين المللی «لولوهای ممه بر»

خبرگزاری فالس نيوز: اولين همايش بين المللی «لولوهای ممه بر» با قرائت پيام معظم له توسط دبير اين همايش ، در سالن همايش های بين المللی صدا و سيما ميلی ، گشايش يافت.متن کامل پيام معظم له بدين شرح است:

بسم ا.. القاسم الجبارين

بار ديگر دستان آلوده استکبار جهانی ، در ادامه رفتار خصمانه با نظام مقدس ، از آستين پياده نظام جنگ نرم بر آمده است ، آنجا که با تمسخر ادبيات فاخر رييس جمهور مکتبی و مردمی ، سعی در تخطئه ايشان دارد.پياده نظام جنگ نرم و اربابان داخلی و خارجی آنها بدانند که رييس جمهور مکتبی و محبوب ملت ، تنها رييس جمهور قانونی و مشروع دنياست ، چون هم رای 24 ميليونی ملت را دارد و هم تنفيذ ولی امر مسلمين جهان را.اينجانب با اعلام حمايت همه جانبه و کامل از ادبيات و همه جوانب اين رييس جمهور عزيز ، به شما همايش کنندگان عزيزتر در اين همايش بين المللی عرض می کنم که اي کاش بنده نيز يک لولو بودم.من لولو نيستم ولی لولو ها را دوست دارم و اميدوارم که شما فرزندان معنوی ام در سراسر جهان، به مناسبت سال همت و کار مضاعف ، اين شعار را سرلوحه کار خود قرار دهيد و بدانيد که جهان بدون ممه ، فقط و فقط از دستان پرتوان شما عزيزان ساخته است.در اين راه از مذمت مذمتگران و ملامت ملامتگران و از فتنه فتنه گران نترسيد و بصيرت و همت و پشتکار را سرلوحه کار خود قرار دهيد.

معظم له – رمضان المبارک 1389

اضافه می شود که همايش بين المللی «لولوهای ممه بر» به همت نهاد رياست جمهوری و با همکاری صدا سيمای ميلی و نهاد های بين المللی و با حضور لولو هايي از 140 کشور جهان ، به مدت 7 روز در سالن همايش های بين المللی صدا و سيما ،برگزار می شود.

دبير اين همايش در مصاحبه با خبرنگار اعزامی فالس نيوز به مراسم گشايش اين همايش گفت: محور های اصلی اين همايش با نصب العين قرار دان فرمايشات معظم له حول 7 محور مجزا خواهد بود:

محور اول: انسان ، ممه ، لولو ، علوم انسانی و ارزشهای الهی

محور دوم:ممه ، لولو و مهندسی فرهنگی جهان اسلام

محور سوم: جهان بدون ممه و مديريت جهانی

محور چهارم: ممه ، لولو و آسيب شناسی فرهنگی نظام آموزشی

محور چهارم:لولو و بررسی علل و عوامل کاهش جمعيت

محور چهارم:ادبيات «ممه لولويي» و علت عدم انطباق آن با فرهنگ عمومی جامعه

محور پنجم:چالشهای نظام بين الملل و فعاليت مستمر سازمانهای «لولو نهاد»

محور ششم:آسيب شناسی فرهنگ فعاليت لولوها در جهان و راهکارهای بهبود آن

محور هفتم:جنگ نرم و رسالت لولوها در اين جنگ

وی با اشاره به استقبال چشمگير از اين همايش از سراسر جهان ، آنرا موفقترين همايش برگزار شده در چند سال اخير دانست و خاطر نشان کرد : جامعه در آينده از برکات اين همايش و همايش های مشابه بهره مند خواهد شد.

۱۳۸۹ مرداد ۲۳, شنبه

چرا در ايران 8500 امامزاده وجود دارد؟

دوست عزيزی چند روز پيش مطلبی با عنوان «8500 امامزاده در ايران وجود دارد» نوشته بود و به بالاترين لينک کرده بود.اگر چنانچه اين مطلب را نخوانده ايد به آدرسهای زير جهت خواندن آن مراجعه کنيد.

،http://kachestan.posterous.com/25344720

http://balatarin.com/permlink/2010/8/10/2149834

اين دوست عزيز در پايان اضافه کرده بود که «تصور بکنيد اگر به جاي اينها مراکز آموزشی و فرهنگی بود ، چه اتفاقی می افتاد.»

از آنجا که اين لينک در بالاترين رای بالايي آورد ، اين مطلب را در رابطه با چرايي وجود اين همه امامزاده در ايران ، از زاويه ديگری نوشته ام که اميدوارم ، فارغ از بحث مثبت و يا منفی گرفتن ، مطالب آن ديده شود.ضمن اينکه تا حد ممکن سعی شده است که کوتاه و مختصر باشد.

1)در اينکه تعدادی از اين امامزاده ها ، قلابی است و مرده ای در آن وجود ندارد و برپايي آنها کار شيادان است ، هيچ شکی نيست ولی خوب درصد بالايي از اين امامزاده ها ، واقعا وجود خارجی دارند.

2)وجود اين همه امامزاده در ايران ، ربطی به جمهوری اسلامی ندارد ،جمهوری اسلامی بيش از 30 سال نيست که در عرصه حيات ايران ، جاخوش کرده است و همه خوب می دانيم که امامزاده ها از ديرباز در ايران وجودداشته اند.

3)در رابطه با اينکه چرا خاندان حضرت علی(همه امامزاده ها از نوادگان ايشان هستند) نزد مردمان ايران زمين محترم شمرده می شوند ، دلايل متفاوتی وجود دارد، که از منظر اين نوشتار يکی از دلايل اصلی آن به شرح زير است:

همه خوب می دانيم که ايرانيان اسلام را به زور شمشير پذيرفتند ، يعنی اينگونه نبود که اسلام خود را به عنوان مکتبی انسانی و فرهنگی معرفی کند و مردم ايران آزادانه و با اشتياق ،آن را از جان و دل بپذيرند ، بلکه در پی ضعف سلسله ساسانی در ايران و پس از حمله وحشيانه اعراب به ايران و مقاومت جانانه مردم ، سرانجام ، اعراب ايران را فتح کردند و مردم بين پذيرفتن اسلام و بدست آوردن امنيت نسبی در يک طرف و نپذيرفتن آن و پرداخت باج به اعراب و آزار و اذيت از جانب آنها در يکسو ، پذيرش اسلام(شايد از روی تقيه) و در امان ماندن نسبی را قبول کردند.يعنی اجداد همين جنتی و يزدی و مصباح(اگر واقعا اين افراد ايرانی باشند) که امروز ايران را بدون اسلام مشتی خاک بی ارزش ،معرفی می کنند، در مقابل هجوم اعراب و حمله وحشيانه آنها ، چه خون دلها که نخورده اند و چه مصيبتها که نکشيده اند.به هر حال ايرانيان ، وقتی اينگونه اسلام را پذيرفتند ، برای اينکه در فرهنگ اعراب اضمحلال پيدا نکنند ، و بتوانند هويت خود را حفظ کنند ، به اپوزسيون حاکميت آنروز که همين خاندان حضرت علی بودند ، متمايل شدند.در طول حکومت امويان و عباسيان ، خاندان حضرت علی به عنوان اپوزسيون حاکميت ، قرار داشتند و نزديکی ايرانيان به اين اپوزسيون ، علاوه بر دلايل ديگری که می تواند داشته باشد ، يک جور دهن کجی به حاکميت اسلام حاکم نيز بوده است.اتفاقا ايرانيان با تيزهوشی خود را به اين اپوزيسيون نزديک کردند و توانستند ، هويت ايرانی خود را حفظ کنند.

به عنوان مثالی برای اين مطلب بهتر است به يک مورد اشاره کنم:

ايران و مصر ، دو تمدنی بودند که قبل از ظهور اسلام در عربستان ، وجود داشتند و بعد از ظهور اسلام ، هر دو اين کشور ها توسط اعراب فتح شدند.مصر امروزی را همه کشوری عربی می دانند و آنها را جزو کشورهای عربی به حساب مي آورند ،حتی شايد بعضی گمان کنند که نژاد آنها نيز عرب است ، زبان آنها که کاملا عربی است.در صورتيکه مصر دارای زبان و فرهنگ مخصوص بخود بوده است و اصلا نژاد مردمان آن عرب نبوده است.ولی بعد از حمله اعراب ، مصر به صورت کامل در فرهنگ عرب مضمحل شد و امروزه از فرهنگ و زبان آداب و رسوم مصر قبل از اسلام ، چيزی در ميان مصريان امروز ديده نمی شود ، تا جاييکه همه ممکن است به اشتباه فکر کنند که اصلا نژاد مردم مصر نيز عرب است.ولی ايران با وجود تمام ناملايمات ، توانست تا جايي که می شود ، فرهنگ خود را از تاخت و تاز اعراب دور نگهدارد و آنرا حفظ کند.

يکی از دلايل عمده اين ، از نظر اين نوشتار ، نزديکی ايرانيان به اپوزسيون حاکميت موجود آن زمان ، که همين خاندان حضرت علی هستند، بوده است.در طول دوران حکومت امويان و عباسيان ، خليفه اسلام ،خود را ولی امر مسلمين جهان می دانسته و خود را جانشين پيامبر معرفی می کرده و تمام اختيارات او را برای خود در نظر می گرفته است و ايرانيان نيز برای اداره حکومت اسلام برای او باج می فرستاده اند.برای رهايي از شر اعراب نيز در ايران حرکتها و جنبشهايي هم انجام می گرفته است ، ولی خوب به دلايلی موفق نمی شده و به نتيجه نمی رسيده است.بنابراين ايرانيان راهی بجز نزديکی به خاندان علی ، که در آنزمان در موقعيت اپوزسيون قرار داشتند، برای نشان دادن مخالفت خود با اسلام حاکم و دهن کجی به آنها نداشته اند.بايد اين را در نظر گرفت که در آن زمان امکان راه انداختن جنبش سبز و اطلاع رسانی از طريق اينترنت و ماهواره وجود نداشته است ، بنابراين بايد محدوديتهاي ايرانيان آنزمان را در نظر گرفت.بنابراين ايرانيان با برپاکردن امامزادها و محترم شمردن آل علی ، هم به حاکميت موجود اعتراض و دهن کجی می کرده اند و هم می توانسته اند که با ايجاد فضای تنفس برای خود ، بتوانند هويت خود را حفظ کنند.اينکار از يک طرف برای خاندان حضرت علی خوب بوده است ، چون باعث می شده که آنها هم بتوانند از اين فضا خود را و خاندان خود را و اهداف و آرمانهای خود را حفظ کنند(دقت کنيد که آنها هم حکومت را حق خود می دانسته و حاکميت موجود را کودتايي می دانسته اند) و از طرف ديگر ايرانيان هم می توانستند که با نزديکی به آنها ، نگذارند که به صورت کامل در اعراب مضمحل شوند و هويت خود را حفظ کنند.

ايرانيان هيچ وقت اسلام را آنچنان که اعراب می خواستند ، نپذيرفتند و وقتی که مجبور شدند که پس از سالها بپذيرند، نسخه ای از آنرا پذيرفتند که اپوزيسيون حاکميت آنروز ،ارائه می کرد.

بنابراين برپا کردن امامزاده ها و محترم شمردن آل علی ، از هوشمندی ايرانيان بود که در حاليکه در تنگنای پذيرش اسلام قرار گرفته بودند ، برای گريز از اضمحلال کامل فرهنگ و هويت خود ، راهی برای مبارزه با حاکميت باز گذاشته بودند.به عبارت ديگر ، هم خاندان علی از حاکميت دل خوشی نداشتند و هم ايرانيان (هردو به خاطر دلايل خاص خود)و اين نقطه اشتراک باعث پيوند آنها شد و اتفاقا هر دو نيز از آن منتفع شدند.

به عبارت ديگر از نقطه نظر اين نوشتار ، وجود امامزاده ها در ايران و محترم بودن آل علی ، به خاطر موقعيتی سياسی است که اين خاندان در اختيار ايرانيان قرار دادند تا ايرانيان بتوانند علی رغم اينکه کشوری تحت حاکميت مطلق اعراب بودند ولی موقعيت اپوزسيونی خود را نسبت به حاکميت حفظ کنند و اعراب نتوانند ايران را به صورت کامل در خود مضمحل کنند.

۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

ادبيات فاخر «ممه لولويي» احمدی نژاد ، مجری بی حاشيه اخبار ناشنوايان را به حاشيه کشاند.


داستان از آنجا شروع شد ، که مجری بی حاشيه اين اخبار که سالهاست برای ناشنوايان کشور ،اخبار را اجرا می کند، در خبرهاي مربوط به همايش ايرانيان سانديسخور مقيم خارج از کشور، پس از رسيدن به جمله «آن ممه را لولو برد.» از سردبير خبر ، می خواهد که اين جمله از خبر حذف شود ، چون او نمی تواند اين خبر را اجرا کند.ولی سردبير با اصرار بر اينکه اين جمله، کلام رييس جمهور مملکت است و شما با اينکار به رييس جمهور اهانت می کنيد ، جواب او را می دهد.پس از اصرارهای فراوان سردبير خبر ، ايشان مجبور می شوند که اين خبر را بروند و پس از آن است که سيل ناسزاها و فحشهای گوناگون نثار ايشان می شود.




سايت جهان نيوز بلافاصله ، خبری با تيتر «نشان دادن اعمال منافی عفت در سيماي ملي» به نکوهش اين عمل می پردازد.پس از آن کيهان با عنوان «آنجا چه خبر است؟» ، تحليلي در رابطه با نفوذ عوامل بيگانه و جاسوسان سيا و اسراييل در راديو و تلويزيون و نشان دادن اعمال منافی عفت در سيمای ملی ، خواستار واکنش مناسب ائمه جماعت به اين بدعتها می شود.سايت رجا نيوز وابسته به فاطمه رجبی در تحليلي با عنوان « نفوذ عوامل سران فتنه در اخبار ناشنوايان» ، اينگونه اعمال را ادامه فرهنگ دين سوز اصلاح طلبان می داند و نسبت به عواقب اينگونه نفوذها ، هشدار می دهد.سايت فالس نيوز وابسته به سپاه پاسداران از دستگيری تعدادی از عوامل منحرف در واحد مرکزی خبر ناشنوايان خبر می دهد.واکنشها به همين جا ختم نمی شود و پاي شخصيتهای سياسی و مملکتی نيز به اين ماجرا گشوده می شود.احمد جنتی در خطبه های نماز جمعه ، پرده از رازی هولناک بر می دارد ،با اين عنوان که سردبير و مجری اين اخبار ، 100 ميليارد دلار از آمريکا و از طريق عربستان دريافت کرده اند تا اين صحنه مبتذل را در تلويزيون و در جلوی چشمان ميليونها ايرانی اجرا کنند.احمد خاتمی ، امام جمعه موقت تهران ، در مصاحبه با بخش خبری 20:30 اعلام می کند که قلب آقا از ديدن و شنيدن اين مساله به درد آمده است.

واکنش شخصيت ها ، احزاب و گروههای مختلف ، نسبت به اين واقعه ، همچنان ادامه دارد.و معلوم نيست چه بر سر اين مجری خبر که سالها بدون حاشيه به کار خود مشغول بود ، بيايد.

۱۳۸۹ مرداد ۲۰, چهارشنبه

جناب آقای مشايي ، در «مکتب ايرانی» مد نظر جنابعالی ، نوع حکومت احيانا، «جمهوری ايرانی» نيست؟

بالاخره اينقدر اين آخوندها شلوغ کاری کردند و اينقدر به اين مشايي گير دادند که نگذاشتند ،بدبخت توضيح بدهد که منظورش از اين عنوان «مکتب ايرانی» چيست؟ يکی گفت مشرک است ، ديگری گفت خائن است ، آن يکی او را به جرم اقدام عليه امنيت ملی می خواهد، زندانی کند.آن يکی او وقيح و بی شرف می داند.حالا عده ای هم ،می گويند اين يک جنگ زرگری است ، برای انحراف افکار عمومی از آنچه که تحريمها دارد بر سر مردم می آورد.

ولی اميدوارم جناب مشايي سر حوصله و موقعی که اين شلوغ بازی آخوندها تمام شد ، توضيح بدهد که منظورش از «مکتب ايرانی» چيست و اينکه آيا در اين مکتب مورد ادعا، نوع حکومت «جمهوری ايرانی» است؟و اگر نوع حکومت در اين «مکتب ايرانی» مورد اشاره ، همينی است که الان هست و رياست شعبه ولايت ائمه ، همچنان قرار است در مسند خود باقی بماند و به ديکتاتوری ادامه دهد، پس ديگر اساسا چه فرقی می کند که اسمش «مکتب اسلامی» باشد و يا «مکتب ايرانی» و يا هر اسمی ديگر؟

۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

جناب معاون اول ا.ن. ،گيرم که انگليسيها خرفت باشند....

گيرم که انگليسيها خرفت باشند ، گيرم که نه مردمانش، آدم باشند و نه مسئولانش، مسئول ، فقط از خودت می خواهم که بگويي: پس تو کی هستی که تمام افتخارت داشتن يک مدرک تقلبی(و نه حتی اصل) از دانشگاه اين خرف هاست؟ نه واقعا ،خودت فکر کن که کی هستی؟


------------
پ.ن : جواب ا.ن.: حالا معاون ما اومده به اينا يه چيزی گفته؟به شما چه؟بذاريد خودشون جواب بدن.مگه شما وکيل وصي اين آدم کوچولوها توی جزيره ای کوچولو در غرب آفريقا هستيد؟

۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه

بالاخره «مجلس» در راس امور است يا «نمازجمعه»؟


می گويند آيت ا.. خمينی فلسفه می دانسته است و يا فلسفه تدريس می کرده است و به هر حال با فلسفه آشنا بوده است.طبيعی است از کسی که دور و بر فلسفه آفتابی شده باشد، انتظار داشته باشيم که ذهن نظام مند و منظبط و منظم داشته باشد.بنابراين وقتی در جايي می گويد «مجلس در راس امور است» ، در جايي ديگر نگويد «نماز جمعه در راس همه امور است». اگر اين دو جمله از کسی ساطع شد ، بنابراين می توان نتيجه گرفت که صاحب سخن ،دارای ذهن نظام مند و سيستمی نيست.جمله «نماز جمعه در راس همه امور است» را چند وقتی است که در نماز جمعه ، در جلوی تريبون نصب می کنند و اگر به آدرس داده شده در همانجا مراجعه کنيم ، می دانيم که اين حرف دقيقا حرف ايشان است و کودتاچيان در نقل کردن اين جمله تقلب نکرده اند.





به خاطر همين نکته است که ممکن است در جايي ديگر چيز ديگری گفته باشند و چيز ديگری را در راس امور قرار داده باشند.از همين روی است که کسانيکه خيلی ادعای تبعيت از راه ايشان را دارند ، و از اين طريق به نان و نواي رسيده اند نيز خيلی به حرفهاي ايشان عمل نمی کنند.مثلا ايشان با صراحت گفته اند که نيروهای نظامی نبايد وارد جناح بندی های سياسی شوند.ولی اکنون سپاه که خود را طرفدار سينه چاک ايشان می داند ، در سياست که هيچ در همه چيز وارد شده و اصلا حيا هم نمی کند.به خاطر اين است که احتمالا ايشان در جايي ديگر مثلا گفته اند که سپاه برای حفظ انقلاب بايد در همه چيز ورود کند.

يا مثلا جمله صريح ايشان است که «ميزان رای ملت است.» و چقدر هم با اين جمله ايشان ، طرفدارانشان پز می ددهند.ولی چرا سينه چاکان ايشان ، رای ملت را می دزدند و کودتا می کنند ، چون ممکن است در جايي ديگر گفته باشند که «ولی فقيه بر همه چيز ارجح است.».بنابراين آن جمله زير سوال می رود و کودتاچيان حجت شرعی بر دزديدن رای ملت ، پيدا می کنند.

شايد هم اين جمله را در نمازجمعه در تريبون زده اند ، تا به مجلسيان بگويند که خيلی يابو شما را برندارد که در راس امور هستيد ، چون اگر شما در راس امور هستيد ما در راس همه امور هستيم.دوستی می گفت تا حالا که مجلس در راس امور بود ، وضعمان اين بود ، خدا بخير کند از حالا که قرار است ، نمازجمعه در راس امور باشد.


۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

ا.ن. ، کدخدايي و حضار

ا.ن. : ما بايد دنيا را مديريت کنيم.

حضار: اين حرفا رو ولش کن.يه کم مسخره بازی کن، بخنديم.از ممه و لولو بگو.راستی انگلستان، کجای دنيا بود؟ از هاله چه خبر؟

---------

کدخدايي: هر وقت دادگاه سران فتنه برگزار شد ، جنتی اسنادش را ارائه می کند؟

حضار: چرا الان ارائه نمی کند تا طرفداران سران فتنه آگاه شوند و آبروی اين سران در بين طرفدارانشان برود ؟تازه اسناد که از بين نمی روند ، الان ارائه کنيد ، بعدا در دادگاه هم ارائه کنيد؟

کدخدايي: آخر در اسلام نبايد آبروی افراد را قبل از برگزاری دادگاه و صدور حکم برد.اسلام به ما اين اجازه را نمی دهد.

حضار : مرد حسابی ديگر چه جوری می خواهی آبرو آنها را ببری که نبرده ای؟ جنتی که مستقيما گفت سران فتنه و رسايي هم که دقيقا گفت اين شخص خاتمی بوده است؟

کدخدايي: آخر با اين حرفها آبروی آنها نمی رود.

حضار : چرا؟

کدخدايي: چون کسی حرف جنتی و رسايي و اين اتهامات را باور نمی کند.ما اين همه مدت داريم به آنها اتهام می زنيم ،کيست که باور کند؟مثل همان حکم شهادت کودک نابالغ در اسلام است که نه کسی باور می کند و نه قابل استناد است و نه آبرويي از طرف مورد اتهام می رود.پس ما خلاف اسلام رفتار نکرده ايم.ولی اگر دادگاه برگزار شود و حکم صادر شود ، آنوقت ديگر قضيه فرق می کند و بردن آبروی اين افراد ، از نظر اسلام ناروا نيست.

حضار : بله ، فهميديم.

اندر حکايت شاه سلطان علی و ممه هايي که لولو برد

شاه سلطان علی، پادشاهی بود به غايت شفيق و نازک دل و عادل،آنچنان که به شهادت همه مورخان ، ملک ايران تا زمان سلطنت او چنين پادشاه دادگری به خود نديده است.خاصه در باب رحم و مروت او در حق زندانيان و خطاکاران بسيار گفته اند و شاعران در اين باب شعرها سراييده اندو افسانه سرايان از مهرورزيش بر خلق الله افسانه ها .گويند روزی بر او خبر آوردند که در سياهچال کهريزک، ريزدستان بر زندانيان ظلم کرده و چندين تن از زندانيان از ظلم زندانبانان جان باخته اند ،نقل است که شاه سلطان علی ،پس از شنيدن اين خبر ، جامه بدريد و بر سرو صورت زنان راهی کهريزک شد و دستور بر بستن آن سياهچال مخوف داد.پس بر بلندی شهر آمد و به خلق الله چنين گفت:گر حق مظلوم از ظالم نستاندم ، شاه سلطان علی دادگر نيستم.و چون معلوم گشت که ظالم داروغه شهر بوده است ، به سبب جايگاه او از خطايش نگذشت و با او همان کرد که او با زندانيان.

شبی که به رسم مرسوم و عادت مالوف خود ، مشغول نوشتن پاسخ بر عريضه هايي که از خلق الله بر او وارد می گشت، بود،شيخی از نزديکان بدو گفت ، سلطان به سلامت باد ، قربان سرتان شوم ، آخر چرا وقت و توان خود را برای جواب دادن به نامه هايي که به شما وارد گشته است، می کنيد؟ جواب دادن به اين نامه و عريضه هاي وارده ، نه چندان مهم است که از شما خواب نوشين بگيرد،گويند که سلطان بر او بر آشفت و چنان نهيبی زد که شيخ را چندين روز يارای سخن نبود.بر او بشوريد و گفت : من از برای خلايق در اينجايم و کار من ، راه اندازی کار خلق الله است.پس آنکس که بر من نامه ای وارد نموده است ، به عنايت ما اميدی داشته است.وقتی اميد آنها را نااميد کنم ، چه اميدی از باريتعالی توانم داشت.

الغرض ، آورده اند که روزی مردی، گريه و ناله کنان ، خود را به دربار شاه سلطان علی رساند.و از او اصرار بر ملاقات شاه و از حارسان دربار انکار ، که اکنون وقت ملاقات شاه نيست.باری سلطان که در اندرونی متوجه سروصدا می شوند و به حارسان دستور می دهند که مرد رابه حضورش ببرند.سلطان از مرد می پرسد ، چه شده است که اينگونه سروصدا به راه انداخته ای و از ملاقات با ما چه می خواهی؟

مرد با درشتی می گويد : ممه را لولو برده است و اکنون آه در بساط ندارم.

سلطان می گويد : وقتی ممه را لولو می برد تو کجا بودي؟

مرد می گويد من خواب بودم.

سلطان می گويد :چرا خوابيدی تا ممه را لولو ببرد؟

و مرد در جواب سخنی می گويد که در تاريخ ماندگار می شود و سرمشقی برای تمام آزادی خواهان می گردد. مرد می گويد : چون فکر می کردم که تو بيداری من خوابيده بودم.و فکر می کردم که تو از ممه ها مراقبت می کنی تا آنها را لولو نبرد.

گويند که شاه سلطان علی ، لحظه ای درنگ می کند و رو به اطرافيان می کند و می گويد که اين مرد راست می گويد و ما بايد بيدار باشيم و دستور می دهد که خسارت او جبران شود و هر آنچه ممه می خواهد ، از خزانه بردارد.

۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه

گفت و گو

گفتم : ا.ن. از اوباما خواسته که بيا مردانه با هم مذاکره کنند.

گفت : يارو را توی ده را نمی دادن ، سراغ کدخدا را می گرفت.

*********

گفتم : ا.ن. گفته که می خوان منو ترور کنند.

گفت : نه ، ايشان را برد ، مادر را کشت و پخت و خورد.

گفتم : نه واقعا جدی گفته.

گفت : قضيه همون ما سه تا رو کجا می بريد ، است.(ميگن ابی و داريوش رو کميته گرفته بود ، يارو می پره وسط ميگه ، ما سه تا رو کجا مي بريد.)

********

گفتم : ا.ن. گفته: اگر نظامی جاذبه خود را از دست بدهد و برای هر مساله‌ای دست به اسلحه ببرد كارش تمام است و بايد دست و پای خودش را جمع كند و تشريف ببرد بيرون و اگر نرود حركت عمومی ملت‌ها تشريف آن‌ها را خواهد برد.

گفت : عجب ، پس ايشان هم انقراض نظام را تاييد می کنند ، به ميرحسين بگوييد سهم ما را از آن 50 ميليارد دلار ، همانند آن 1 ميليارد دلار نپيچاند.

********

گفتم : ادعای 51 ميليارد دلاری جنتی رو شنيدی؟

گفت : کاش دروغ حناق بود.در اينصورت از شر خيلي ها راحت می شديم.

*******

گفتم : شنيدی ا.ن. از مطهری شکايت کرده؟

گفت : شغال بيشه مازندران را ، نگيرد جز سگ مازندرانی

******

گفتم : ا.ن. گفته که رحيمی حتی يک خط تخلف هم ندارد.

گفت : به روباه گفتن شاهدت کيه؟ گفت دمم.

نگذاريم اتهامات 51 ميليارد دلاری جنتی، مشمول مرور زمان شود

سخنان اخير جنتی در رابطه با دريافت مبلغ 1 ميليارد دلار توسط ميرحسين و کروبی (همانهايي که او سران فتنه می خواند) از طرف آمريکا و بواسطه کشور عربستان و همچنين قول ارسال 50 ميليارد دلار ديگر در صورت انقراض جمهوری اسلامی ، سخنان و اتهامات کم اهميتی نيست.

اهميت آن در اينجاست که اين شخص ، يکی از نزديکترين معتمدان رهبر خودخوانده ايران است و اعتماد خامنه ای به او تا حدی است که گفته است اگر در اين مملکت به جنتی نتوان اعتماد کرد ، به هيچ کس ديگر نمی توان اعتماد کرد.اهميت اين سخنان در اينجاست که صاحب اين سخنان ، يکی از کسانی است که به عنوان يک مرجع از طرف رهبر ايران، بر کودتای انتخاباتی صحه گذاشته است و يکی از طرفداران اصلی دولت کودتا ، پيش و پس از انتخابات بوده است.هم او که طی ساليان گذشته ،در جايگاهی تکيه زده است که با قضاوت در مورد اشخاص ، افراد زيادی را برای انتخاب شدن رد صلاحيت کرده است.اگر واقعا جنتی ، سند و مدرک محکمه پسندی دارد که بواسطه آن، اين اتهامات را وارد کرده است ، پس چرا آنها را منتشر نمی کند تا باعث رسوايي سران فتنه شود.و اگر واقعا سند و مدرکی ندارد ، و اين دروغ بزرگ را گفته است ، پس چرا رهبر ايران به اين دروغگوی بزرگ اينچنين اعتماد دارد و او را دبير شورای نگهبان کرده است و امام جمعه تهران؟

آيا همين دروغگويي بزرگ دليل واضح و آشکاری بر عدم وجود عدالت و انصاف در ايشان و برهانی قاطع بر عدم صلاحيت ايشان بر مناصبی که دارد و به طريق اولی ، دليل و برهانی واضح و آشکار بر عدم عدالت و انصاف رهبر ايران برای گزينش اينچنين انسان دروغگويي بر آنچنان مسندهای مهمی نيست؟ و اگر چنانچه اطرافيان برای گفتن اين دروغ نيز او را فريب داده باشند ، آيا اينچنين انسان ساده لوحی که فريب اين دروغ آشکار را می خورد ، صلاحيت خودش برای هر چيزی زير سوال نيست که بخواهد صلاحيت ديگران را تاييد و يا رد کند و يا اينکه بخواهد صحت انتخابات را تاييد و يا رد کند؟

نبايد گذاشت که اين سخنان مشمول مرور زمان شود و از خاطره ها پاک شود.بايد با پافشاری بر آن ، از ايشان خواست که يا اسناد را منتشر کند و يا هزينه های اينچنين دروغ بزرگی را بر او سوار کرد.حتی بايد از کشور های طرف ادعا ، يعنی عربستان و آمريکا خواست که در مورد اين ادعا ، اظهار نظر کنند.

۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

افشای سندی ديگر در رابطه با آن 51 ميليارد دلار

واکنش بازار رهن و اجاره مسکن به تحريمها

چند روز پيش يکی از دوستان تماس گرفت و گفت که قرارداد خانه رهنی که داشت تمام شده است و دنبال خانه می گردد.وقتی از او پرسيدم که چرا قراردادت را تمديد نکرده ای؟ ، گفت آخه سال پيش اين خانه را 20 ميليون تومان رهن کرده بودم ، حالا صاحبخانه گفته که اگه بخوای بشينی بايد 15 ميليون تومان را پس بگيری و بجای آن ماهانه، 450 هزار تومان کرايه بدهی.به عبارتی شرايط جديد خانه برای رهن و اجاری ، 5 ميليون تومان پيش و ماهی 450 هزار تومان است.حالا من هم که ماهی 800 هزار تومان در آمد دارم ، برايم مقدور نيست که بيش از نصف آن را کرايه بدهم.از طرفی با آن 15 ميليون تومان هم هيچ کاری نمی توانم بکنم.من هم تاييد کردم و قول دادم که برای پيدا کردن خانه به او کمک کنم.

در طی چند روز اخير که از اين بنگاه به آن بنگاه ،به دنبال خانه ای با شرايط رهن کامل برای دوستم می گرديم ، به نکته عجيبی برخورد کرده ام و آن اينکه خانه ای با شرايط رهن کامل به ندرت گير می آيد، به طوری که وقتی وارد بنگاهی می شوی و مي گويي خانه ای با شرايط رهن کامل می خواهی ، خيلی تحويلت نمی گيرند و بجز يکی دو مورد ، چيز ديگری نيست.و شرايط اکثر خانه ها برای رهن و اجاره به اين صورت هستند که حدود 30 درصد رهن و 70 درصد اجاره ، ميزان اجاره بهاي آنها را تشکيل می دهد.

در حاليکه از شرايطي که برای دوستم بوجود آمده بود ناراحت بودم ، سعی کردم دنبال جوابی برای اين شرايط باشم و با چند بنگاهدار که حال و حوصله حرف زدن در اين مورد را داشتند صحبت کردم. بحث مورد نظر نيز اين بود که چرا خانه با شرايط رهن کامل کمياب شده است؟و مطالب زير حاصل اين بحثهاست.

کسی که خانه اش را برای رهن کامل مي گذارد، يکی از دو شرايط زير را دارد:

1)خانه ای خريده است و پول کم دارد و برای جبران کمبود بودجه خود آنرا رهن کامل می دهد.

2)با پول رهنی که می گيرد ، می خواهد کار و تجارت کند و يا آنرا در بازار سرمايه ، بکار بگيرد.

با توجه به رکود خريد و فروش مسکن ، وقتی خريد و فروشی صورت نگيرد ، ديگر کسی هم نيست که پول کم داشته باشد و برای جبران آن خانه را به رهن کامل بگذارد.پس حالت اول منتفی است.

در حالت دوم نيز ، با توجه به عرف بازار مسکن که هر 1 ميليون تومان رهن را معادل 30 هزار تومان اجاره ماهانه در نظر می گيرند ، يعنی 3% در ماه و به عبارتی 36% در سال ، سود سالانه آن سرمايه در سال می باشد.از طرفی با توجه به اينکه سود بانکی در بهترين حالت 18% در سال است، برای صاحب خانه ها ، گرفتن اجاره به مراتب پرسودتر از گرفتن پول رهن و سپردن اين پول در بازار سرمايه بانکها و گرفتن سود بانکی است.حساب کرديم که اگر آن دوست ما 15 ميليون را در بانکی بخواباند و سودبانکی حتی 18%بگيرد ، برای او ماهی 220 هزار تومان بانک ، سود می دهد و او برای جبران آن 450 هزار تومان اجاره خانه ، بايد 230 هزار تومان از در آمد خود را هزينه کند.

اما آنچه که وضعيت را بغرنج تر کرده است ، علاوه بر تمام موارد بالا که کمابيش در طی دوسه سال اخير بوده است ، اين است که بازار کسب و کار و تجارت به شدت خوابيده است و تمام صاحبخانه هايي که پول رهن می گرفتند و آنرا در کسب و کارهای کوچک و بزرگ خود بکار می گرفتند ، ديگر رقبتی به اينکار ندارند و گرفتن اجاره از مستاجر را ، بر گرفتن پول و کار کردن با آن ترجيح می دهند.

با توجه به جميع جهات ، ودر نظر گرفتن شرايط مختلف ، می توان نتيجه گرفت که اين واکنش بازار رهن و اجاره مسکن و نوع واکنش صاحبخانه ها ، به شرايط تحريم و بحران موجود بر بازار کسب و کار و تجارت ، حتی در سطوح خرد است.به عبارت ديگر ، تحريمها باعث شده است که بازار شرايط کشش سرمايه های حتی خرد را نداشته باشد و بنابراين بهترين کار برای صاحب خانه ها اين باشد که رهن خانه های خود را پايين آورده و اجاره را بالا ببرند.

در ضمن اين تحليل ، تحليل خيلی پيچيده اي نيست که نتوان صحت و سقم آنرا بررسی کرد.کافيست به چند بنگاه مسکن، در اطراف خود سری بزنيد و راجع به مطالب اين نوشته پرس و جو کنيد.