۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

سخنی با دوستان ضد دين

برای توضيح بهتر آنچه در ذهن دارم ، بهتر است يک مثال بياورم و البته در مثال هم مناقشه نيست.فرض کنيم که يک درختی وجود دارد ، که عده ای از افراد در پای آن نشسته اند و از سايه درخت استفاده می کنند و بعد چند نفر بالای درخت می روند و ميوه های درخت را خورده و بر سر افراد نشسته در زير درخت ، (با عرض معذرت)مدفوع و ادرار می کنند و افراد پای درخت را نيز مجبور می کنند که به درخت رسيدگی کرده و آب دهند ، حال بايد برای مقابله با اين عمل چه بايد کرد؟

يک راه اين است که با افرادی که از اين درخت بدينگونه استفاده می کنند ، برخورد کنيم و جلوی آنها را بگيريم و اجازه ندهيم که بدينگونه از اين درخت استفاده کرده و افراد پای درخت را استثمار کنند و بگذاريم که اين درخت علی رغم تمام فوايد و مضراتی که دارد ، همچنان پابرجا بماند ، اين درخت برای اينکه مفيد باشد ، حتما بايد آنرا حرص کرد و شاخه های زايد آن که ممکن است در چشم و چال افراد برود را از بين بردو به آن رسيدگی نيز کرد تا بتواند مفيد باشد.يک راه ديگر نيز آن است که عده ای بگويند ، بياييد و درخت را از ريشه درآوريم، وقتی درختی نباشد ، ديگر کسی هم نمی تواند از آن بالا رود و ميوه های آنرا بخورد و بر سر افراد ، اينگونه مدفوع و ادرار بريزد.

در حال حاضر ، اکثر افرادی که اولترا ضد دين هستند ، به اين نتيجه رسيده اند که برای جلوگيری از کسانی که در ايران از درخت مذهب بالا رفته اند و ميوه درخت دين را می خورند و در حال خرابکاری بر سر افراد در پای درخت مذهب نشسته، هستند ، الزاما بايد تيشه به ريشه درخت مذهب زد و درخت مذهب را از ريشه درآورد ، و وقتی که ديگر درختی نباشد ، کسی هم نمی تواند بالا رود و در نتيجه ديگر خرابکاری بر سر مردم انجام نمي گيرد.

ولی اين دوستان بايد به چند نکته دقت کنند:

1-خيلی از افراد که ضد دين و مذهب شده اند ،(شايد غالب آنها)، مشکلی با خود درخت ندارند و مشکلشان با ، افرادی است که از درخت بالا رفته اند و خرابکاری می کنند ، منتها فکر می کنند که برای مبارزه با اين سوءاستفاده ها ، بايد اصلا درختی نباشد تا سوء استفاده ای صورت نگيرد.

2-اين درخت يک روزه اينقدر بزرگ نشده و در طول ساليان سال رشد کرده و ريشه زده است و به يکباره نيز نمی توان آنرا قطع کرد.در تصور خيلی از افرادی که در زير اين درخت نشسته اند ، اصلا زندگی بدون اين درخت ناممکن و غير قابل تصور است.

3-اگر انتقاد و ضديتی با افرادی که بالای درخت می روند و بر سر مردم خرابکاری می کنند ،هست ، نبايد آنرا به پای درخت گذاشت.مثلا بگوييم چرا اين درخت اجازه می دهد که افرادی بر روی آن بنشينند و بر سر مردم خرابکاری کنند.

4-اگر انتقادی به خود درخت وارد است ، مثلا اينکه سايه کمی دارد ، بايد به خود درخت وارد شود ، و در نظر داشته باشيم که اين درخت هم برای اينکه مفيد باشد ، حتما بايد حرص شده و به آن رسيدگی کرد.

5-اگر ضديت با افرادی که از درخت بالا می روند و بر سر مردم خرابکاری می کنند را به پای درخت بگذاريم، آنوقت شما هر درخت ديگری را هم به عنوان جايگزين برای افراد معرفی کنيد ، می توان همان ايراد را نيز به آن گرفت.چون هميشه هستند افرادی که می خواهند از درخت بالا روند و ميوه ها را بخورند و بر سر مردم خرابکاری کنند.

6-ما برای مبارزه با افرادی که از درخت بالا می روند و خرابکاری می کنند ، نياز به حمايت و پشتيبانی و بسيج افراد نشسته در پای درخت داريم.اگر با منحرف کردن نوک انتقادات و ضديتها ، از افراد خرابکار به خود درخت عمل کنيم ، نمی توانيم آنها را بسيج کرده و با خرابکارها برخورد کنيم.

7-اگر فوايد و خوبيهای اين درخت را نبينيم و فقط به صورت مطلق و لجوجانه با آن ضديت کنيم ، باعث می شويم که افراد نشسته در پای درخت ، به نيت خيرخواهانه ما در مبارزه با آنانکه از اين درخت سوء استفاده می کنند ، شک کنند و با سوء استفاده کنندگان از درخت هم رای شده و آنها هم با ما لجاجت و خيره سری کنند و به مطلوب نرسيم.

با اين مثال بنده معتقدم که به دين بايد انتقاد کرد و راه انتقاد بسته نيست ، اما بايد بين خود دين و سوء استفاده کنندگان از آن ، تفاوت قائل شد.اهانت با انتقاد فرق دارد.و نبايد کاری کرد که حرف درست و منطقی خود را به شيوه ای بيان کنيم که اثر خود را از دست بدهد و بدتر باعث ايجاد جبهه برای سوء استفاده کنندگان شود.در نظر داشته باشيم که چه بخواهيم و چه نخواهيم ، جامعه ما يک جامعه دينی و مذهبی است و ايجاد حرکت اجتماعی در داخل اين جامعه ، پيچيدگيها و ظرافت های خاص خود را دارد.

۴ نظر:

  1. اما دوست عزیز در این مثل مناقشه بسیار است. خود دین جز وهم و خیال های زندگی سوز چه دارد؟ لحظه ای در تاریخ تامل کنی در میابی که اگر دین نبود بسیاری از کینه توزی های بیمورد و آدم کشی های سنگدلانه اتفاق نمی افتاد. لااقل به این آسانی اتفاق نمی افتاد!

    دین خود مایه ی اختلاف بر سر هیچ است. اصولا برای انسان هوشمند اهانتی بالاتر از این نیست که تو حق نداری در بسیاری از مسائل مربوط به خودت تدبر و چاره اندیش کنی و باید دستورات مندرسی که معلوم نیست زاییده ی کدام ذهنی بوده و در چه شرایطی تراوش کرده است زل در جز جز زندکی ات به کار گیری و بر آنها نام دین بگذلزی و دستور خداوندی. خداوندی که معلوم نیست چرا از راههای بسیار عملی تر و آسان تر بندگانش را به صراط مستفیم نمی خواند و با وضع دین هایی چنین پر ابهام و متنوع بشر بیچاره را چنین بی محابا به جان هم انداخته و آسایش از او ستانده است!

    پاسخحذف
  2. دوست من کسی با دین کاری ندارد این دین و دین فروشان هستند که هر روزه شمشیر را از رو بسته و به توهین و زشتی به مردم دست به کاری میزنند وگرنه دین احتیاج به این همه توجه ندارد ای ننگ بر دین فروشان بد کاران سیاه روزان خرافه پرستان

    پاسخحذف
  3. دوست بسیار گرامی، با ادب و احترام فراوان به شما که مطمئن هستم دارای ضمیری مثبت و نیک می باشید ذکر چند نکته را لازم می دانم .
    1 - شما از یک درخت یاد نموده اید ولی در اصل باید چندین درخت را در نظر بگیرید که افرادی که بالای هر درخت هستند برای آنکه موقعیت خود را حفظ کنند علاوه بر تلخ کردن زندگی برای افراد زیر درخت خود به افراد زیر درختان دیگر و بالای درختان دیگر نیز کار دارند و قصد نابود کردن کلیه درختها و زیر درخت نشین های دیگر غیر از این درخت را دارند و انتظار روزی را می کشند که کلیه انسنها زیر همین یک درخت جمع شوند و این کار یعنی آتش افروزی .
    2- افراد زیر این درخت اگر عرصه برایشان تنگ شود و بخواهند به زیر درخت دیگری که بالانشینان قابل تحمل تری دارد بروند توسط بالا نشینان این درخت تکفیر و حکم مرتد و واجب القتل می یابند.
    3- هر گاه افراد زیر یا بالای درختان دیگر نظر بدی حتی در حد کاریکاتور نسبت به این درخت داشته باشند وظیفه زیر درخت نشینان خودی که دائم در حال رنج کشیدن هستند این است که برای حفظ موقعیت بالا درختی ها با هر وسیله ممکن با سایرین جهاد کنند و جانفشانی کنند.
    4 - و بقول یکی از روشنفران معاصر که نامش را بخاطر نمی آورم، من بی دین فقط به یک خدا کمتر از شمای دیندار اعتقاد دارم و هرگاه شما خوتان دلیل رد مثلا 999 خدای دیگر راآوردید من هم دلایل رد 1000 خدا را می گویم.

    پاسخحذف
  4. با سلام : وقتی مردابی هست که از برکت وجودش حشرات و پشه هایی تولید می شوند که جز مکیدن خون مردم و بیمار و بیحال کردن مردم و تنگ کردن زندگی روزمره مردم هنر دیگری ندارند و طوری وانمود می کنند که اگر ما هر روز شما را نیش نزنیم چنین و چنان می شوید و این رنج کشیدنها برای شما پاداش اخروی دارد و.... به برکت اینکارشان از مردم مطالباتی دارند آیا جز با خشک کردن مرداب می شود از این وضعیت خلاصی یافت ؟ چقدر ساده اندیشانه است که به مبارزه با چند پشه بپردازیم و بگوییم اینها بد هستند و مرداب گناهی ندارد

    پاسخحذف