۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

جوابيه ای برای سايت عصر ايران؛قتل آنلاين در ميدان کاج،نمايش زنده و عملی «کهريزکی کردن» بود.تهران روزهای سياه تر از اين را هم به خود ديده است،شما خواب

سايت عصر ايران ، در تحليلی بر حادثه پنجشنبه ششم آبانماه ، در ادبياتی حماسی و همراه با سوز و گداز ، اين پنج شنبه را با عنوان «روز سياه تهران» نامگذاری کرده و با ادبياتی خاص لب به انتقاد و تخطئه حاضران در صحنه پرداخته است.

http://www.asriran.com/fa/news/143711/روز-سیاه-تهران-؛-چه-مردمانی-شده-ایم-ما؟!

البته اين حادثه آنقدر فجيع و جنايت روی داده نيز به حد غايت شنيع هست و در سياه بودن آن هيچ شکی نيست.ولی با نگاهی به عملکرد رسانه هايي همچون عصرايران و ديگر رسانه ها می توان به نکات جالبی رسيد.

با احترام به تحليل سايت عصر ايران بايد گفت که احتمالا اين رسانه از زندان مخوف کهريزک ، چيزی به گوششان خورده است.جنايت روی داده در ميدان کاج ، نمايشی زنده از اتفاقات روی داده در کهريزک است.در آنجا هم قاتل ، قربانيان خود را مجروح و زخمی کرد و آنقدر بالای سر آنها ايستاد و آنها را به بيمارستان و درمانگاه نرساند تا جان دادند.البته با يکسری تفاوتها:

در حادثه ميدان کاج ، قاتل و مقتول ، احتمالا سهمی از تقصيرات را داشته اند ، در حاليکه در زندان مخوف کهريزک ، وظيفه قانونی و اصلی قاتل ، حفاظت از جان قربانيان بوده است و مقتولان و قربانيان ، فقط به جرم اعتراض و اجتماع ، که از لحاظ قانون اساسی کشور ، اين حق اعتراض جزء حقوق قانونی و اساسی معترضان و قربانيان بوده ، کشته می شوند.قربانيان بی گناه کهريزک ، همانند آنچه در ميدان کاج رخ داده است ، زخمی و مجروح می شوند ، کسی به ناله های آنها و درخواست کمک آنها جواب نمی دهد و همانند مقتول ميدان کاج ، در خون خود می غلتند تا کشته شوند.

تفاوت دوم آن در اين است که قاتل ميدان کاج ، نمی توانست و نمی خواست دروغ بگويد و قتل را برعهده گرفت در حاليکه قاتل کهريزک ، به دروغ عامل مرگ قربانيان کهريزک را مننژيت و چيزهای ديگر خواند.

در حادثه ميدان کاج ، قاتل خود قربانی شرايط ديگری بود ، در حاليکه در حادثه کهريزک ، وظيفه ذاتی قاتل ، حفظ جان و ناموس مردم و قربانيان بود.و جالبی قضيه در اين است که عملکرد حکومت در رابطه با حادثه ميدان کاج اين است که قاتل را نيز می کشد و مردم می توانند مراسم اعدام او را نيز به صورت زنده مشاهده کنند ولی قاتلان اصلی کهريزک ( که همه می دانند کيست و حتی مجلس حکومتی نيز عامل اصلی را معرفی کرده است) اکنون شغل دولتی نيز دارند و هر روز ممکن است به مدال افتخاری ديگر از دولت اسلامی دريافت کنند.

اگر چه حاثه ششم آبان ميدان کاج ،روز سياهی را برای تهران رقم زد ، ولی تهران روزهای سياه تر از اين را نيز به خود ديده است.آن روز که ندی در خون خود غلتيد نيز روز سياه بود ، آنروز که ماشين نيروی انتظامی از روی يک معترض رد شد نيز روز سياه تری بود.

جناب آقای عصر ايران که احساساتت در روز ششم آبان جريحه دار شد ، آيا روزهای سياه ديگری را نديده ای؟آيا نديده ای که در اين ماههای پس از انتخابات چگونه روزهای سياه از پس هم سپری می شوند و می گذرند؟

اما در باب عملکرد رسانه های همچون عصرايران و ديگر رسانه های دولتی نيز حرف و حديث بسيار است.نويسنده مقاله عصر ايران ، چنان از عملکرد ، افراد حاضر در صحنه انتقاد می کند که اگر کسی نداند، فکر می کند که اگر نگارنده در صحنه بود ، با فداکاری جان خود را به خطر می انداخت و وارد معرکه می شد.ولی با نگاهی به عملکرد اين رسانه در حوزه کاری خودش ، می بينيم که اين فقط يک ادعاست و اگر نگارنده نيز در صحنه حاضر بود ، حتی جرات فيلم برداری با موبايل نيز نداشت.

جناب عصر ايران ، بيا فرض کنيم که چاقويي که در دست قاتل ميدان کاج است ، همان ابزار توقيفی باشد که در دست حکومت است و با آن سايت شما را فيلتر می کنند و شما را به جاي می اندازند که عرب نيانداخت و شما با ترسيدن از آن ، از انتشار و پوشش اخباری که مربوط به اربابان قدرت است ، دست می کشيد.آيا دست به محافظه کاری نمی زنيد؟چرا شما با وجود مستند بودن و موجود بودن فيلم رد شدن ماشين نيروی انتظامی از روی يک معترض در عاشورای سال گذشته ، آنرا پوشش نداديد؟چرا در نکوهش آن عمل قلم فرسايي نکرديد؟ می دانيد چرا ؟ چون شما هم از چاقويي که در دست فيلتر کنندگان است ، ترسيديد.در حوزه عملکرد خودتان ، همان قدر بزدل و ترسو بوديد که مردم حاضر در صحنه قتل ميدان کاج ،با اين تفاوت که وظيفه ذاتی شما به عنوان يک رسانه ، پوشش اخبار است و نجات جان مقتول ميدان کاج ، وظيفه اخلاقی مردم بود.

جناب عصرايران ، آيا عمکرد ماموران نيروی انتظامی در صحنه ، از عملکرد شما در حوزه خبررسانی ضعيف تر است؟انصاف داشته باشيد.آيا می دانيد که رشد فضاي شايعه و تخريب شخصيت در جامعه ايران ، حاصل عملکرد ضعيف رسانه ها در ايران است که با پوشش ندادن يکسری از اخبار و حوادث و حتی وارونه نشان دادن آنها ، زمينه شکل گيری شايعه و تخريب شخصيت را در جامعه پرورش داده است؟

آيا می دانيد چرا «خبرنگارشهروندی» در ايران پس از انتخابات ،اينقدر شتابان رشد کرده است ؟ نمونه اش را می خواهيد : هزاران فيلم گرفته شده در حوادث پس از انتخابات و همين فيلم حادثه ميدان کاج و يا فيلم کتک خورد بچه ها در استخر شنا!

چون مردم می بينند و احساس می کند که شما رسانه ها خبر رسانی نمی کنيد.چون می بينند که دوربين رسانه ها در جايي که بايد باشد نيست و به همين خاطر است که خود دوربين غير حرفه ای موبايل خود را به دست می گيرند؟و اگر در فيلم پخش شده از حادثه ميدان کاج مي بينی که صدای خنده مردم حذف نشده است و فيلم بدون هيچگونه پردازشی به سمع و نظر شما می رسد ، به خاطر اين است که شهروندان تصميم گرفته اند که کم کاری شما رسانه ها را پوشش دهند و الا آن شهروند هم وطن اگر بلد بود ، حتما آن صدای خنده را حذف می کرد ، تا شما ديگر به جای توجه به اصل خبر ، متوجه خنده حاضران نشويد.

جناب آقای عصر ايران ، جنايت و خيانت و کم کاری و ... شما رسانه ها در حق جامعه ايرانی ، به مراتب بيشتر از آن چيزی است که در قبال عملکرد مردم حاضر در صحنه ، از آنها انتقاد می کنيد.تازه بايد ممنون همان هم وطنی که با موبال فيلم برداری کرد و آنرا منتشر کرد نيز باشيم که با اينکار خود ، هشدار و اخطار مهمی را به جامعه ايران اعلام کرد والا اگر او هم فيلم برداری نمی کرد و منتشر نمی کرد ، هيچ گاه عمق فاجعه به اين عريانی در مقابل چشمان حيرت زده شما ، به نمايش در نمی آمد.

به عنوان کلام پايانی برای رگهای برآمده عصر ايران به عنوان رسانه چطور است که دست به امتحانی بزنيد، نيروی انتظامی در شنبه همان هفته ، طرح امنيت محله محور را در 2000 نقطه تهران برگزار کرد ،اگر شما واقعا از چاقوی نيروی انتظامی و قدرت مداران نمی ترسيد که سايتتان را فيلتر کنند و وظيفه اطلاع رسانی و خبرسانی و رسالت رسانه ای خود را انجام دهيد(همانطور که مردم حاضر در صحنه از چاقوی قاتل می ترسيدند و شما از آنها انتقاد می کنيد و البته انتقاد بجايي است) ، از نيروی انتظامی بپرسيد ، آيا منطقه سعادت آباد جزء آن 2000 نقطه نبود؟

چرا اگر در نقطه ای از تهران 5 نفر جمع شوند و يک پارچه سبز هم دستشان باشد ، نيروی انتظامی و ضد شورش با تمام تجهيزات نظامی که کشورهای ديگر در مناطق جنگی استفاده می کنند ، در حداقل زمان حاضر می شوند و با شدت عمل تمام با آنها برخورد می کنند ، ولی 45 دقيقه برای رسيدن به نقطه جنايت طول می کشد و تازه مامور نيروی انتظامی حاضر در صحنه نيز ، از برخورد با يک فردی که حتی در تعادل روحی و روانی هم نيست عاجز است؟

حتما خودتان هم خوب می دانيد که انتقاد کردن از مردم و ماموران حاضر در صحنه و ربط دادن اين به بی عرضگی ماموران در صحنه ، جواب اصلی نيست.اگر مرد هستيد و راست می گوييد ، اين را پيگيری کنيد.اگر اينکار را کرديد ، حق داريد که از مردم انتقاد کنيد و خود را رسانه بدانيد.

اين مطلب شامل تمام سايتهای حکومتی که تنها واکنششان به اين حادثه ، کپی-پيست کردن اين نوشته عصر ايران بوده است ، نيز می شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر