۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

نمونه ای از خروار: دزدی که کارگردان قصه های قرآنی بود

می گويند پسری در خانواده ای هميشه شبها قبل از شام ،خوابش می برد و مادرش سهم غذايش را برای فردايش می گذاشت.پسر به عدالت پدر ومادرش شک داشت و هميشه فکر می کرد که برای او سهم کمی می گذارند.فردا که غذا را به پسر می دادند او هر روز گريه و شکايت می کرد که شما سهم کمی برای من گذاشته ايد.پدر که از گريه و شکايت هر روزه پسر خسته شده بود ، يک شب گفت که اصلا تمام غذا را برای او بگذاريد ، ببينم باز فردا هم گريه و شکايت می کند.
فردا که غذا را به پسر دادند ، او دوباره گريه و شکايت را با صدای بلندتر و ناله و شيون بيشتری از سر گرفت.خانواده که از دست پسر خسته شده بودند به او گفتند پس ديگر چه است؟مگر بيشتر از اين می خواهی و علت اين شيون و گريه های بيشتر تو چيست؟
و پسر در همان حالت گريه فرياد می زد : دارم از اين می سوزم که شما خودتان چقدر خورده ايد و غذا چقدر زيادتر بوده است که اينقدر را برای من گذاشته ايد.
حال به سيستم فشل و ناعادلانه قضايي مملکت که نگاه می کنم که در جريان حوادث پس از انتخابات چگونه همه چيز داشت غير از عدالت و انصاف؛ و از طرف ديگر هيچ گونه استقلالی در ارائه احکام از سوی قضات وجود ندارد و احکام صادره همه سياسی است تا عادلانه و قضايي ؛ و از سوی ديگر نفوذی که بر روی اين دستگاه برای صدور احکام برای افراد خاص وجود دارد مثلا برای عوامل کهريزک و يا کوی دانشگاه؛ دقيقا حال همان پسر داستان را پيدا می کنم و فکر می کنم حکومت و دستگاه قضايي هميشه عدالت را نقض کرده و بر اساس عدالت رفتار نمی کند و وقتی می بينم که برای کارگردان سوگلی حکومت که بودجه های ميلياردی ميگيرد و قصه های قرآنی را کارگردانی می کند و به نوعی دزد بودن او در حکم گنديدن نمک حکومت است ، و اينکه چگونه تمام مراجع و مقامات دولتی و حکومتی او را برای ساخت سريال آبکی «يوسف پيامبر» روی سر گذاشته بودند و حال با تمام اين پشتوانه ها ، دستگاه قضايي برای او حکم زندان 3 ساله صادر می کند ، بايد همانند آن پسر بر حال مملکت گريه کرد و سوخت و پرسيد که واقعا با اين سيستم قضايي فشل و ناعادلانه ببينم چقدر اضاع خراب است که ديگر مجبور شده اند برای يکی همانند اين کارگردان همچين حکمی صادر کنند.وقتی کسی با اين پشتوانه و آن همه تشويق مراجع و مقامات به دزدی محکوم می شود ، پس بايد ديد که اين دستگاه قضايي چه چيزهی ديگری را نمی بيند.و دقيقا به اين نقطه می رسم که اين کارگردان نمونه ای از خروار آدمهای قالتاق و نابکاری هستند که عاری ندارند دزدی کنند ولی راوی قرآن هم باشند.همين انسانی که امروز دستگاه قضايي فشل ايران بالاجبار بر پيشانی او مهر ننگين دزدی را کوبانده است،تا چندی پيش فقط به صرف کارگردانی سريالی قرآنی ، تمام سينما و تلويزيون ايران را پر از فساد معرفی می کرد و اگر در اختيارش بود ، ابايي نداشت که بقيه را از صحنه حذف کند.حال آنکه خود در فساد دست و پا می زد.
اين کارگردان ، نمونه ای از خروارها مفسدی است که در اين حکومت رشد کرده اند و ديگران را به جرم فساد از گردونه خارج کرده اند.بدبختی ماجرا اينجاست که اين افراد ، سمبل قرآن و دين و باورهای مذهبی مردم شوند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر