۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه

کودتاچی می خواهد که تدارکاتچی نباشد.

اين همه دروغ سر هم کنی و ملت را گول بزنی،کودتای انتخاباتی با اين عظمت برگزار کنی،اين همه لعن و نفرين به جان بخری و آنوقت موقع تصميم های اساسی که بشود ، آدم حسابت نکنند.وزير امور خارجه، ظاهرا يکي از وزرای تو باشد و زير مجموعه تو ، ولی تحت امر ديگری باشد و ديگری هدايتش کند.در تعيين سياستهای خارجه اصلا نقشی نداشته باشی و کسانی به تعيين کننده سياستهای خارجه مشاوره بدهند که مشاور و امين تو(مشايي) را می خواهند سر به تنش نباشد و حرفهای او را جرم امنيتی می دانند.و فقط تو مانده باشی برای فحش خوردن و فحش شنيدن و از اين شهر به آن شهر رفتن و سفر استانی برگزار کردن و يک مشت چرت و پرت تحويل ملت دادن که نه در داخل خريدار داشته باشد و در خارج هم کسی برای اين حرفها تره خورد نکند.انگار که برای تدارکاتچی بودن کودتا کرده ای.وقتی هم اقدامی انجام می دهی و يا کاری مي کنی که نقشی هرچند کوتاه در تعيين سياستهای اساسی داشته باشی، همه به تو بپرند و بگويند اينها به تو نيامده است.

اينها زبان حال کودتاچی ای است که می خواهد تدارکاتچی نباشد و بتواند در تعيين سياستهای خارجه و سياستهای کلی هم نقش داشته باشد.مدام دم از مذاکره با اوباما می زند، ولی هم اوباما می داند و هم بقيه مردم دنيا که اگر قرار باشد مذاکره ای با جمهوری اسلامی شکل بگيرد، طرف مذاکره او نيست.بنابراين خيلی او و حرفهايش را جدی نمی گيرند.و حالا کودتاچی با تعيين نماينده هايي می خواهد که يک تدارکانچی صرف نباشد.آيا موفق می شود؟؟؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر